نیستیو دلم برای بغل گرفتنت
برای صدای لالایی مادرتبرای تماشای بیست و دو سال قبلترِ خودمتنگ شده
همین! مال هیچکس نیست!
سلام
آخ جون یه عکس جدیدگفته بودین مادرش اجازه نمی دن که.دور از چشم ایشون…
یاعلی
[پاسخ]
“شاید شروع نور نشانه یی از بازگشت نگاه گرم تو باشد …”ممنون بخاطر این نگاه شیرین کودکانه که با ما تقسیمش کرده اید
این کوچولو کیه؟شمایین؟!!!!
اومدی اصفهان؟ پس چرا لفتش میدی؟ دور از چشم مامانش چه میکنی؟ که کار ساقی به سه نقطه رسید
بیخیال . بچته؟ تو که هنوز دهنت بو شیر میده؟
اسمش محمدحسینه…؟! چه فنچه… 😀
واااااای چقدر باباشی… عین همین 😀
ماشالله چه با نمکه
Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA. 4 + = 8
اطلاع از نظرات بعدی این مطلب توسط پست الکترونیک
*اگر پیغامتان خصوصی است، کافی است در متن پیام، کلمهٔ خصوصی را درج کنید.
۲۹ام خرداد, ۱۳۸۸ در ۸:۴۶ ق.ظ
سلام
آخ جون یه عکس جدید


گفته بودین مادرش اجازه نمی دن که.دور از چشم ایشون…
یاعلی
[پاسخ]
۲۹ام خرداد, ۱۳۸۸ در ۹:۴۰ ق.ظ
“شاید شروع نور
نشانه یی از بازگشت نگاه گرم تو باشد …”
ممنون بخاطر این نگاه شیرین کودکانه که با ما تقسیمش کرده اید
[پاسخ]
۲۹ام خرداد, ۱۳۸۸ در ۵:۲۸ ب.ظ
این کوچولو کیه؟
شمایین؟!!!!
[پاسخ]
۳۰ام خرداد, ۱۳۸۸ در ۱:۴۷ ب.ظ
اومدی اصفهان؟ پس چرا لفتش میدی؟ دور از چشم مامانش چه میکنی؟ که کار ساقی به سه نقطه رسید
[پاسخ]
۳ام تیر, ۱۳۸۸ در ۳:۲۴ ب.ظ
بیخیال . بچته؟ تو که هنوز دهنت بو شیر میده؟
[پاسخ]
۷ام تیر, ۱۳۸۸ در ۳:۰۱ ق.ظ
اسمش محمدحسینه…؟! چه فنچه… 😀
[پاسخ]
۷ام تیر, ۱۳۸۸ در ۱۲:۰۹ ب.ظ
واااااای چقدر باباشی… عین همین 😀
[پاسخ]
۷ام تیر, ۱۳۸۸ در ۱۲:۰۹ ب.ظ
واااااای چقدر باباشی… عین همین 😀
[پاسخ]
۴ام خرداد, ۱۳۸۹ در ۱:۲۶ ب.ظ
ماشالله چه با نمکه
[پاسخ]